کد مطلب:166498 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:151

شهادت عباس بن علی و برادرانش
ابوبكر فرزند امام حسن (ع) نیز پیش آمد ولی با تیر عبدالله بن عقبه غنوی شهید شد. [1] چون عباس بن علی (ع) بسیاری كشتگان سپاه حسین (ع) را دید، تاب نیاورد و برادران خویش عبدالله، جعفر، و عثمان را پیش فراخواند و به ایشان گفت: ای فرزندان مادرم! پیش بیایید تا من ببینم كه شما برای خدا و پیامبرش خیرخواهی می كنید، زیرا كه شما فرزندی ندارید!

در پی این سخن، برادرش عبدالله به سوی میدان پیش رفت و پیكار سختی كرد تا اینكه میان او و هانی بن شبیب حضرمی دو ضربت رد و بدل شد و هانی او را شهید كرد. [2] آنگاه جعفر بن علی بجای برادر به میدان آمد، او را نیز هانی به شهادت رسانید پس از آن، عثمان بن علی (ع) راه دو برادر را ادامه داد، ولی دیری نپایید كه با تیر «خولی بن یزید اصبحی» از پا در آمد و نقش بزمین شد و مردی از «بنی دارم» بر او حمله كرد و سرش را از پیكر جدا ساخت. [3] .

بدین ترتیب برادران عباس، و این سه فرزند علی (ع) كه مادر آنها ام البنین بود، یكی پس از دیگری به شهادت رسیدند.

در این هنگام، لشكر دشمن بر حسین (ع) حمله كرده و همراهان او را پا در آورد پس آن حضرت بر شتر مسناة سوار شده، بسوی فرات به راه افتاد، و برادرش عباس،


پیشاپیش او بسوی دشمن می تاخت.

عباس كه مردی خوش سیما، و از شدت زیبایی به ماه بنی هاشم لقب یافته بود پیكری بلند داشت بگونه ای كه چون بر اسب می نشست، مركب برایش كوچك می نمود و پاهایش بر زمین كشیده می شد. [4] .

در كربلا پرچمدار سپاه حسین و بقولی سقا و آب آور آن بود. هنگامی كه عباس در آخرین لحظه های نبرد، برادر و امام خود را تشنه و تنها و بی یاور می بیند، و سپاه دشمن را نیز می نگرد كه در برابرش صف كشیده اند و از دست یافتن او بر آب پیشگیری می كنند، خشمگین بر دشمن حمله می كند در حالی كه این رجز را می خواند:



أقسمت بالله الأعز الأعظم

و بالحجون صادقا و زمزم



و بالحطیم و الفنا المحرم

لنخصبن الیوم جسمی بدم



دون الحسین ذی الفخار الأقدم

امام أهل الفضل و التكرم [5] .



پس صفوف دشمن را در هم شكست و خود را به فرات رسانید و مشك را پر آب كرد، آنگاه سوار بر اسب شد و حركت كرد. دشمن راه را بر روی او بستند، او بر آنان یورش برد، و گروهی را به خاك افكند. و دوباره به راه خویش ادامه داد در حالی كه این شعر را می خواند:



لا أرهب الموت اذ الموت زقا

حتی اواری فی المصالیت لقا



نفسی لابن المصطفی الطهر وفا




انی أنا العباس أغدو بالسقا

و لا اخاف الشر یوم الملتقی



از مرگ نمی هراسم هنگامی كه مرگ چون زقا بانگ برمی دارد

تا آن هنگام كه میان مردان كار آزموده به خاك پوشیده شوم

جا من، سپر بلای جان پاك فرزند مصطفی است

من عباس هستم كه با مشك آب می آیم

و روز شر و بدی از درگیری و نبرد نمی ترسم

دراین هنگام زید بن ورقاء جهنی كه پشت درختی كمین كرده بود، و حكیم بن طفیل سنبسی هم او را همراهی می كرد، ضربه ای بر دست راست عباس زد، و آنرا از پیكر جدا كرد. پس شمشیر را به دست چپ گرفت و بر او حمله كرد، و این رجز را خواند:



و الله ان قطعتموا یمینی

انی أحامی أبدا عن دینی



و عن امام صادق الیقین

نجل النبی الطاهر الأمین



او چندان به نبرد ادامه داد كه خسته و ناتوان شد، آنگاه حكیم بن طفیل طایی كه در پشت درخت خرمایی كمین كرده بود، شمشیری بر دست چپ آن حضرت فرود آورد و آنرا از تن جدا كرد، پس این شعر را قرائت كرد:



یا نفس لا تخشی من الكفار

و أبشری برحمة الجبار



مع النبی السید المختار

قد قطعوا ببغیهم یساری



فأصلهم یا رب حر النار

ای نفس! از كافران نهراس




مژد باد تو را به رحمت خدای جبار

كه با پیامبر آن سرور و صاحب اختیار خواهی بود

حال كه ستمگران دست چپ مرا نیز قطع كردند

پس پروردگارا! آنها را در آتش برافروخته بسوزان.

در این هنگام، حكیم بن طفیل نیزه ای بر فرق عباس كوبید كه در اثر آن به شهادت رسید. [6] .

حسین (ع) چون بر شهادت ابوالفضل آگاهی یافت، فرمود: الآن انكسر ظهری و قلت حیلتی، اكنون دیگر كمرم شكست، و نیرو و توانم را كاست. [7] .


[1] مقاتل الطالبين، ص 57. ارشاد، ص 240.

[2] ارشاد، ص 240.

[3] ارشاد، ص 240.

[4] مقاتل الطالبيين، ص 56.

[5] مقتل خوارزمي، ج 2، ص 29 و 30.

[6] مناقب، ج 4، ص 108.

[7] مقتل خوارزمي، ج 2، ص 30.